زن

 این شعر هم از همون وبلاگه که نمی دونم صاحابش کیه....



برهنه می شوم در اتاقی تاریک

زیر نور گاه گدار شمعی دودآلود

و موتورخانه ای در تکاپو

چشمهایم را می بندم؛

بر فرض که اینجایی...

با نیم نگاهی به اندام حریص من:



بگذار ببینم!

اصلا گیرم که آمده ای

گیرم این غیبت های مکررت هم موجه!

با تجربه های ناخوانده پیکرم چه میکنی؟

خیالت راحت!

نگران جراحات احتمالی بر بکارت ماسیده ام نباش،

حتی قلبم هم دیگر گنجایش آسمانی شدن ندارد!



دیر آمدی مرد رویاها!

غریزه ام بی قرار بود،

ناگزیر راه رستگارشدن را به تنهایی پیمودم،

سینه خیز و آهسته!

اشتباه نکن!

ابتدای مسیر از لذتی سیال حوالی وان حمام آغاز شد...

یا کمی عقب تر،

از کابوس های مستهجن شبانه!



جای تو خالی!

خیلی هم بد نبود!

گوارا تر از آن بود که تصورش می کردم!

به امتحان هر روزه اش می ارزید!



راستی در این مدت تو کجا بودی؟

مشغول مکاشفه در عالم الست؟

شاید هم دوشادوش فرشته ها تانگو می رقصیدی!

راستش را بگو!

در فاحشه خانه ی دو کوچه آنطرفتر که نبودی؟!

به دل نگیر اما گاهی به ساکنان شادمانش حسادت میکنم

به ریسه رفتن هایشان برای پسران تازه بالغ

به سیگارهای پایه بلندی که با غرور نشخوار می کنند

هر چه باشد نصیب آنها از این خوان نعمت به مراتب بیشتر است

و وفور مردانگی زیر دندانهای نگین دارشان مزه کرده!



چرا این همه دوری؟

جلوتر بیا!

میخواهم آغوش رنگ و رو رفته ات را وارسی کنم!

باز هم جلوتر...



آه ! مرد رویاها !

دهانت بوی دریا می دهد!

بوی ماهی مرده!

چرا اینقدر لاغر شده ای؟

پوست تنت زار می زند

و زخم های میعانی ات سر باز کرده اند!

باقی مانده ی آلت تناسلی ات هم شام امشب کرم هاست!

ببینم، مرد رویاها !

مصرف دیروزت چقدر بود؟

به چشمهای من نگاه کن!



اصلا شاید اشتباهی شده!

چه می دانم!

شاید کوچه ای پس و پیش شده!

شاید تو سورپریز تولد دخترک کارتن خواب انتهای پارک باشی!

بلند شو!

باید بروی...!



مرد رویاها گریه می کنی؟

اینجا برای بی پناهی هر دوی ما جا نیست!

نگران من هم نباش!

سرانگشتهای من هنوز به عهدشان وفادارند

و نشانی خطوط پیکرم را بهتر از تو می شناسند!



می بینی؟

آمدنت هم دردی از تنهایی من دوا نکرد!

ظاهرا جربزه ی نسخه ی خیالی ات بیشتر بود!

بیچاره بالشم...!



فهمیدی؟

انتهای پارکِ سر کوچه!

پشت دیوار دستشویی!

ته مانده ی مردانگی ات را گرو بگذار،شاید افاقه کند!

نشد، برگرد پیش خدا!

از قول من بگو

لطف مکاتبه ای تان ارزانی لکاته های بارگاه ملکوت...

از سر همآغوشی من زیاد بود!



آهای !مرد رویاها!

در را پشت سرت ببند!!!