زن در هیئت زمین

زمین...

گاه انبوه پیکره هایی از زنان آبستن

با لب هایی مهر شده

و پستی و بلندی هایش

پیچ و تاب پستان هایی

که شیر در آنها ریشه دوانیده است



گاه...

عورت باکره ای زیبا

که شراره ی شهوت

درخشش چشمهایش را دو چندان کرده

پای بر تپه هایش که می گذاری

گویا بر انحنای اندام زنی دست می کشی

که طراوت آغوشش را شبی پیشتر آزموده ای

...و دریا بکارت بر آماسیده اش!

عبور شکوهمند ساقهایی عریان

که درختش می نامند

سایه گاه امنیت در ضیافت زمین!

خداحافظی دخترکان آفتاب در انتهای روزی بلند

و رقص مه آلود ستارگان در مدار زنده گی

آری،زمین...

تنها همین انحنای خاکستری گه گاه است

که جسارت زنانه ام را بر می انگیزد

هم از آن رو که هم خوابه ی خویش است

و هیچ مردی را

یارای هم آغوشی اش نیست!