۳.۱۰.۸۹

توالت فرنگی

اگه بفهمه...اگه یه روز بفهمه که تمام اون اس ام اس های با حال و کیف دار رو من از تو توالت واسش فرستادم...تا اخر عمرش نمیخواد که منو ببینه

۲۵.۹.۸۹

همکارم مثلن با حالت سراسیمه و تعجب زده میاد تو اتاق کارم و میگه خانومه**** خانومه **** ،
میگم:  بعله.....
میگه:  فکر کنم یه شخص مهمی تو شهر مرده
میگم:  چه طور؟
میگه: آخه هر جا می رم نوار قرآن گذاشتن....
روز عاشورا که میشه ، خیابون خونه ی ما تقریبن جزو اون خیابون هایی هست که دسته ها میان جمع میشن و روضه شونو اونجا می خونن و نمایش می دن هنرشونو ، از وسط تمام این هیت ها من فقط یه هیت رو دوس دارم که نمی دونم ماله کیا هست ولی حدس می زنم مال همدانی ها باشه ولی مطمئن نیستم ، فلوت رو خیلی قشنگ قاطی موسیقیشون می کردن و خیلی زیبا و حزن الود برنامه شونو اجرا می کنن من هر ساله فقط به عشق همون گروه می رم که دسته ها رو ببینم....

۲۲.۹.۸۹

من کنار

آروم و دمغ روی مبل جلو تلویزیون لم داده بودم ، تقریبن دراز کش بودم، مامی واسم قهوه اورد  گفت بخور حال و هوات عوض شه ، نگاش کردم و گفتم... هه یعنی خدا یه گونی بزرگ پول بعد خوردنه قهوه واسم می ندازه که حال و هوام عوض شه....اروم قهوه مو سر کشیدم و طبق عادت همیشه فنجونمو برعکس کردم . عادت دارم هر وقت قهوه می خورم ته فنجونمو ببینم و بدونم اون دونه ها قهوه ای سوخته ی خوشبویه آرامش دهند چه شکلی رو واسم ترسیم کردن، مامی کنارم نشسته بود..گفتم مامی برام یه هواپیما افتاده تو آینده یعنی میشه که درست بشه؟؟؟؟ مامی گفت خدا  رو چه دیدی! شاید شد! تو دلسرد نشو.... با تموم نا امیدی بقیه فنجونمو نگاه کردم و حفظشون کردم.
همین شبی چند دقیقه پیش با مامی تماس گرفتن از اداره ای که کار می کنه ، بهش گفتن 5 روز سفر با خانواده و بلیط رفت و برگشت و تمام مخارج با اونا ، توهتل همون اداره تو **** ، آقاهه گفت این موقع خودم تماس گرفتم که یه هویی از قلم نیوفتی ، حالا من نزدیکای تولدم جایی هستم که با اینکه دریاشو دوس ندارم ولی عاشق درختاشم ، عاشق سرسبزیشم ، خیلی خوشحالم ، امیدوارم اونجا قرار نباشه یه بابایی بیاد سخنرانی و حالمونو کنه تو قوطی و یا اینکه مامی نزنه تو ذوقمونو و نگه چون هواپیما هست ما نمی آیم و این حرفاااااا....


ته نوشت: 
* قابل توجه اونا که می گن فال قهوه الکیه و راستکی نیست ....

۱۷.۹.۸۹

MySelf And I

یه روز با خودم خلوت کردم ، مردو مردونه نشستم با خودم حرف زدم ، درد و دل کردم و علت خیلی کم کاریهاشو جویا شدم، بعد کلی حرف زدن و جر و بحث و مو کشیدن ها معلوم شد دلم جایی گیره ، که خودم حتی فکرشو نمی کردم، و بعدش خودم سر کرد تو گوشم و علت همه کم کاریهاشو و تنبل بازیهاشو واسم شرح داد  و قول داد به من که متحول بشه....
به امید اون روز....البته خودم داره تمام سعی شو می کنه

۱۲.۹.۸۹

سد کنکور

امروز خیر سرمان کنکور داشتیم....عادی بود ، مثل همیشه دوستانمان را دیدیم ، اصلن من کنکور رو به خاطر دیدن دوستان و یادی از رفاقت هایمان هر سال تکرار می کنم. D:  یه سئوالی بود تو قسمت بینش اسلامیه سئوالات عمومی که خیلی نظرمو جلب کرد و گفتم خدایا من کدومشو بزنم که دارم نزنن و کل خانوادمو کن ف یکون نکونن.....
سئوال این بود: کدام یک از مذاهب زیر به این امر اعتقاد دارند که خداوند در قانونگذاری ، عدل ، پاداش و کیفر و ... رعایت مساوات و برابری را می کند : 1) اشاعره     2) حنابله    3) شیعه    4) اخباریون   (سئوال یه کم ممکنه از نظر نگارشی چند کلمه ی فرق کنه ولی گزینه ها همان است...) من سئوالو بی جواب گذاشتم چون به نظر خودم هر کسی که خدا رو قبول داشته باشه یعنی باقیشم قبول داره دیگه و حالا مذهبش چیه یه چیز کشک و دعوا درست کنیه....واسه همین بی خیالش شدم....و بگویم در اخر اینکه جز خدا و بعد کامپیوتر سازمان سنجش امید به کسی نداریم....