۶.۷.۸۷

پرونده ی سازی واسه رفتن

بازم حرف ها و حدیث ها واسه رفتن شروع شده و هیشچکی نمی پرسه تو دوست داری باهامون بیای یا نه؟!!! بازم نامه نگاری به سفارت شروع شده، از اونور بابایی که میگه بیاین... از اونور هم مامانی میگه اونجا نه، اینجایی که من میگم میریم ...
باید دیپلم مو ترجمه می کردم، پشت گوش انداختمش و داد مامان در اومده که می خوای بمونی اینجا که چی؟ بندازنت زندان، بیچارت کنن و کلی از اینجور حرفا و من ساکت بودمو به این فکر می کردم که رفتن یعنی نابودی هر چی که داشتم. خاره هام، دوستام، و ....گریه م میگیره وقتی به این فکر می کنم که دیگه نمی تونم خیلی از چیزایی که بهشون دلبستگی داشتمو ببینم، از طرفم دوست دارم برم، اونجا درس خوندنو و کار کردن و از همه چیز مهمتر زندگی کردن بهتر و آسونتره و منم یه زنم می دونم که اینجا اگه روزی حقم پایمال شه هیشکی نیست که دادمو بخره، و از تمامی نواقص قانونمون هم خبر دارم. و واسه همینم یه دلم به رفتنه و آخه من چی کار کنم که یه دل دیگم اینجا بنده و گیر کرده....مامان خیلی پیگیره قضیه ست و هر دفعه که من خودمو می زنم به بی خیالی و از زیر انجام دادن کارا فرار می کنم کلی جیغ و داد و بیداد راه می ندازه، مث اینکه دنیا داره تموم میشه.... می گم باشه و یه مدت خر میشمو میشم غلام مامان .... خودمم وقتی فکر می کنم می بینم مامانی راست میگه ولی من چه جوری دل بکنم از جایی که بزرگ شدم، رشد کردم و واسش زحمت کشیدم( خونمون و حیاطمون و درختاشو گلاشو می گم)، چه جوری از دریاش، از ساحلش و از مردمش جدا شم، فقط یک سال فرصت دارم واسه به خاطر سپردن همه ی اینهاااااا


۵.۷.۸۷

فکر رفتن و ندیدنت داره آتیشم می زنه


نمی دونم چرا هر وقت می بینمت یه حسی می گه که دوست دارم...
گریه م می گیره، کاش می تونستم بمونم و ببینم که می تونستم باهات خوشبخت باشم.
ولی چاره چیه بزار فکر کنی که قدر محبتت رو ندونستم، بزار بگی اونم مث بقیه بود با اینکه می دونی فرق داشتم با همه.

من اگه عاشقتم دست خوم نیست . . . که عاشقی معجزه ی زندگی ست.

۳۱.۶.۸۷

خـــــــــــــــدا



ای خــــــــــــــــــــــــــدا
کلافم، گیجم، گنگم، کمکم کن، خودت می دونی تو دلم چی میگذره کمکم کن.موندم چیکار کنم،
ای خدا برس به فریادم

۲۱.۶.۸۷

نیاز به تنوع

چندوقتیه احساس میکنم نیاز به یه تنوع شدید دارم.....دارم فکرمیکنم کاش میشد مامانمو طلاق بدم یه
مامان دیگه بگیرم!!!!




آخر نوشت:

1. مامانو با هیچی عوض نمی کنم کاش یه راه دیگه ای هم بود

۱۶.۶.۸۷

چرا پرواز نمی کنی؟

من تمام سعی ام را می کنم تا روی کارهای روزانه ام متمرکز شوم. اما کودک بازیگوش ذهنم، به سوی تو لی لی می کند.
دیروز این اس ام اس ، روی صفحه تلفن همراهم جا خوش کرد:
پرنده لب تنگ ماهی نشسته بود و به ماهی نگاه می کردو می گفت :
سقف قفست شکسته ! چرا پرواز نمی کنی ؟
این اس ام اس پنج جمله ای ، آرامش زندگی ام را بهم زده است.
با خود فکر می کنم که چقدر پرنده در اطرافم وجود دارد!
و من
چه قدر ماهی هستم.
اطرافیانم مدام می گویند از قفس سرشکسته وابستگی تو بیایم بیرون.
اما من می دانم بیرون آمدن همان و مردنم همان
آخر یکی نیست به این پرنده های دلسوز بگوید کجای دنیا ماهی می تواند بدون آب زندگی کند؟!
من هر روز به فقس شکسته بالای سرم نگاه می کنم.
چندبار سعی کرده ام سرم را از آب بیرون نگه دارم و بپرم اما....
احساس خفگی تمام بدنم را قرق می کند.
من چند بار سعی کرده ام اما..... نمی شود به خدا...........
بگذریم از این حکایت پرنده و ماهی !
همان بهتر که بنشینم و با تمام توانم روی روز مرگی ام متمرکز شوم .
اما
مگر لی لی این کودک بازیگوش می گذارد.؟!
دلم برای سکوت دست هایت تنگ شده است . بی نهایت !!!
در این روزهای پر از دست های شلوغ و پر هیاهو،
دلم برای سکوت دست هایت تنگ شده ، عزیز تمام عیار من!
من هر روز به تو ودست های نجیبت فکر می کنم.
و
هر روز تکرار می شود در من پرواز هزار پرستوی سبز
بگذریم از این سطرهای همیشه!
بگذریم از این همه "دوستت دارم " هایی که تلبار شده اند در دهانم!
بگذریم از این تا به ابد حسرت!
بگذریم....
بگذار باران آواز بخواند روی چشم هایم !!!!

۱۱.۶.۸۷

دوسِت دارم!

می خوام بگم: دوسِت دارم! به پنجره ! به آسمون!
به این شب ِ اینه دزد! به تک درخت ِ کوچه مون!
می خوام بگم: دوسِت دارم! به تو! به اسم ِ نقطه
چین!
به گریه های بی هوا! به کولی ِ کوچه نشین!
می خوام بگم: دوسِت دارم! به هر رفیق ُ نارفیق!
به شاعرای بی غزل! به جنگلای بی حریق!
میخوام بگم: دوسِت دارم! به قاتلم! به روزگار!
به اون کسی که میندازه به گردنم طناب ِ دار!

دنیای ما عوض می شه، تنها با این جمله ی ناب:
دوسِت دارم، دوسِت دارم، دوسِت دارم تو این
عذاب!

می خوام بگم: دوسِت دارم! به بادبادک! به مدرسه!

به ترکه ی خیس ِ انار، کنار ِ درس ِ هندسه!
میخوام بگم: دوسِت دارم! به مرغ ِ عشق ِ بی قفس!
به جغد ِ پیر ِ بد صدا! به نی زنای بی نفس!
میخوام بگم: دوسِت دارم! به هر چی خوبه، هر چی
بد!
به خونه های کاگِلی! به سیبای توی سبد!
می خوام بگم: دوسِت دارم! به بغض ِ تلخ ِ
انتظار!
به بدترین فصل ِ سفر! به آخرین سوتِ قطار!

دنیای ما عوض می شه، تنها با این جمله ی ناب:
دوسِت دارم، دوسِت دارم، دوسِت دارم تو این
عذاب!●