۹.۵.۸۸

زمن نگارم



زمن نگارم خبر ندارد
به حال زارم نظر ندارد
خبر ندارم من از دل خود

دل من از من خبر ندارد
كجا رود دل که دلبرش نیست
كجا پرد مرغ كه پر ندارد
امان از این عشق، فغان از این عشق
كه غیر خون جگر ندارد
همه سیاهی همه جدایی
مگر شب ما سحر ندارد
جز انتظار و جز استقامت
وطن علاج دگر ندارد
بهار مضطر، محال دیگر
كه آه و زاری، اثر ندارد
مرا نگاری اسیر خود کرد
که بر اسیران نظر ندارد
به خاک راهش فتادم اما
به خاک راهی گذر ندارد

         شاعر: ملک الشعرا بهار | خواننده: محمدرضا و همایون شجریان | آهنگساز: درویش‌خان