۲۹.۸.۸۹

هوس

اونجای ننه ی دنیا، موهامو چیدم شبیه بز شدم، البته این مدل را دوست دارم ، خودم رو تو آیینه می بینم و خر کیف می شم، دلم برای شری تنگ شده که باز شیطنت کنم و مامانش بهم بگه، اروم بشین و دختر خوبی باش تا بیام خواستگاریت واسه پسرم و من بگم کدومشون؟ و شری تا بنا گوش قرمز بشه . . . دلم پیاده روی می خواد بهارستان تا ونک به سمت پارک ساعی ، دلم دونه دونه گشتن مغازه های جمهوری رو می خواد که هیچکدومشون رو جا نمی انداختم، دلم برفای باغ اِرَم رو می خواد....دلم بیرون رفتن با شری رو می خواد که یه نوشابه خانواده می گرفت یه لیوانش مال من بود و باقیش با نی واسه خودش . دلم حرفای عشقولانه می خواد برای ساعتی بیخود شدن از زمان، برای مدت زمانی خر شدن بدون پایبندی، دلم حوضی می خواد برای آبی به تن زدن و آب بازی ، کلن الان دلم چیزایی رو می خواد که الان دیگه ندارم، دلم همکلاسیم شروین رو می خواد که واسم از اون لافای بچه تهرونی بزنه و پُز محلشون تهران پارس رو به من بده( انگاری ما ندیدیم که اونجا چه خبره و نمی دونیم کجاستو و فکر میکنیم یه چیزی مث ایران زمینه البته ایرانزمینم دیگه خز شده) و من مث احمق ها یه لبخند گنده بزنم چشمامو مث وزق تند تند بهم  بزنم و بگم : اِاِاِ کجاست؟ ندیدم تا حالا؟ کجای تهرانه؟ نزدیکه خاک سفیده؟. . .  دلم شیما وپروا رو می خواد با دروغاشون و لافاشون و دوستیهاشون، هر چی دروغ می گفتن یه چیزشونو دوس داشتم ، دوست رو با پسر عوض نمی کردن، دلم مامی اعظم و خواهر محبوبه رو می خواد، کاش بازم بهمون بگن گروه نیویورکی هااااااااا ، هیچ کدوم اینا هیچ وقت دیگه تکرار نمیشه ، چون این شخصیت ها رو از زندگیم پاک کردم ، دیگه با اعظم و محبوبه راه نمی افتیم دنبال سربازا توی باغ اِرَم و یواشکی ازشون عکس نمی گیریم، دیگه سیب ترش و گوجه سبز و بستنی رو با هم نمیخورم.... دیگه هیچ وقت کاری رو انجام نمی دم که یادآور روز خوبی از گذشته باشد برایم.



* بابایی هم اکنون نیازمند جیب مبارکتان هستیم، سر برج دیگر حقوق های خودمان را می ریزند.

۶ نظر:

bashar گفت...

یه بار همینجوری خاطرات خودمو یه جایی نوشتم ولی اثر نداشت!
اصلا" سبک نشدم....

پوريا گفت...

دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن
فردا که نیامده ست فریاد مکن
برنامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن

ناشناس گفت...

این اندی یه شعر دنبلی واسه تهران خوند خیلی حال کردم باهاش...این یه بیتش خوب یادمه
یاد اون روزا بخیر که یادشون قشنگ تره!

zivar گفت...

وبلاگت جديداًخيلي تف تفي شده؟!
چرا؟

یکـ عدد دختر گفت...

zivar: خودمم تف تفی شدم

Ravi گفت...

(من بچه تهرانپارسم)