۹.۷.۸۹

یه عالمه بمب جنسی

قبل از هر چیزی باید بگم که من معتقدم به این که هر جای دنیا پُره از خوب ها و هم بدها، و همیشه اولین ادمی که بهت برخورد می کنه نماینده ی این میشه که ادمای اون منطقه خوب ها بشوند یا بدها، پس... حرفی رو الان میخوام بنویسم دوست ندارم، احد و ناسی بیاد شکایت. و  نظر شخصی و چیزی رو که دیدم رو به باد انتقاد بگیره، و بخواد به من غیر اینو ثابت کنه، راحت ترین کار براش تَرکه اینجاست. و از کسایی هم که ممکنه بهشون بربخوره اصلن معذرت خواهی نمی کنم چون واقعیت و باید واقعت ها را پذیرفت....


بنا به دلیلی که خدا غضب کرده و استان محروم ما دکتر درودرست نداره، ماها و مردم استانمون مجبوریم پی آوراه شدن تو بلاد غریب رو به تنمون بمالیم، این بلاد غریب کشور دیگه ای نیست، همین استانهای اطراف هست که ادماش با پرویی تمام وقتی میان تو استان ما دوقورت نیمشون باقیه بابت کمبودها ولی وقتی پاتو می زاری تو شهر و استانشون زبونشون واست میشه چهارگَز....
ما هم به خاطر عمل مامی مجبور شدیم بریم استان همسایه ی استان همجوار مون....این بار دوم بود با اکراه  و اخم و تَخم . غر غر کردن عازم شدیم، دل خوشی نداشتم ازش، از مردمش، از رفتارشون، از طرز برخوردشون، همش با خودم فکر می کنم، اینجور که اینا با من و آبجی برخورد می کنن انگار که باقی دختراشون عینهو فاطمه زهرااااااااااااااااااااااا، ولی یه پنجشنبه شب که بیرون تو شهر بودم یه عالمه از این فاطمه زهرااااااا هاشونو دیدیم توپ تُپُل، الانم که کافی نتم یکی شون جلوم فیس تو فیس (لاو ترکونی ) هستن فتیر. کلی فحش های ناجور بهمون دادن تو خیابون، چرا؟ نمی دونم، چرا؟ چون چادر چارچوخ نیستیم، قدامون بلنده و مث دخترای ایکبیریشون کوتوله و شکم گنده نیستیم، محلشون نمی دیم و سرمون به کار خودمونه.....
همین اینترنت باعث شده من کلی دوست پیدا کنم تو هر شهری چه دختر و چه پسر که بارها و بارها کاری تو اون شهر واسم پیش اومده واسم انجامش دادن بدون هیچ چشم داشتی، ولی تا به حال از این شهر فکستنی هیچ دوستی جرات نکردم داشته باشم، چون بعدش بهت میگن اومدی نمیخواد بری هتل، خونه هست .....چند سال پیش که دانشگاه قبول شده بودم اون قبرستون از یکیشون ادرس و چند و چون شهرو پرسیده بودم که بهم گفت خوابگاه میخوای بری چیکار بیا پیش خودم، هم جا هست هم صفا و صمیمت، که اون موقع من کمی تحملم کمتر بود و ادب را کنار گذاشته بودم و خواهر و مادر و جدشو پیوند داده بودم، 
خلاصه کلام اینکه پسراش ک*و*ن*ی اند از نظر من....و دختراشم ف*ا*ح*ش*ه  های خوشگل و ترگل ورگل زیر چادر. باید ببینید ....جرات نداریم که با شال بیایم تو خیابون، مانتو بلند و مقنعه ولی بازم یک عالمه پسر پیدا میشن که فکر می کنن ما فک و فامیلشونیم، شاید اگه دکترای خوب و با مسئولیتی تو شهرشون نبود سگ هم اون طرافا رد نمیشد.....
آره جونم منظورم همون شهره یزده....یزد....الان اونجام، جونمو به لبم رسوندن، زناش و مرداش، و امیدوارم که هیچ وقت دیگه لازم نشه مسیرم به این شهر فکستنی بیوفته الا وقتی که ادماش دیگه این ادما نباشن.....
نمی دونم این عصبانیتی رو که دارم چه جوری از خودم بیرون بریزم، منتفر شدم از همشون، دیشب انتظامات دم بیمارستان بهمون گفت میخوای بری بالا چه کنی(قصد داشتم برم اتاق مامی) بیا بریم بیرون بگردیم، نگاش کردم گفتم با یکی هم اندازه خودت برو بیرون مردیکه ی *******
وصف الحال...همینی که هست باید ساخت....دعا می کنم خدا به همه ی زنا و مردای این شهر شفای عاجل بده، که همه رو به دیدگاه خواهر مادر خودشون که ج*ن*د*ه ست نبینن......

۲۳ نظر:

چپ دست گفت...

فکر نمی کنم قضیه فقط محدود به یزد باشه. کلهم ایرانی ها دارن روز به روز بی شعورتر و بی فرهنگ تر میشن.
باید تحمل کرد و بی خیال بود و البته تلاش کرد که راهی واسه بیرون رفتن از این خراب شده پیدا کرد.

سلمان گفت...

اتفاقا به نظر من همه ی جاهایی که نسبت به بقیه مناطق رنگ و بوی مذهبی تری دارن، به همون نسبت هم رفتارهایی که ناشی از عقده های جن30 هست توش بیشتر دیده میشه

حالا این قضیه رو میتونی از یه خانواده ی کوچیک بگیری و بسط بدی به کل مملکت!

bashar گفت...

انتظامات دم بیمارستان بهمون گفت میخوای بری بالا چه کنی(قصد داشتم برم اتاق مامی) بیا بریم بیرون بگردیم، نگاش کردم گفتم با یکی هم اندازه خودت برو بیرون مردیکه ی *******

این یه تیکه توپ ترین قسمتش بود!
پس بگو چرا چن روز بای داده بوتی// ایشالا مامیتم خوب میشه

پوریا گفت...

من خیلی جاهای دیگه که اینطوری هستن هم میشناسم نه فقط اونجا..
درد ما جهالت مردمه
فقر فرهنگی از فقر مادی هم بد تره

سهی گفت...

واااااااااای!!!!!!
من نمیدونم چی شده تو یزدکه تو به این آدما خوردی
ولی باور کن اینطوری نیست!!
همه رو که نمیشه به یه چشم دید

سهی گفت...

واااااااااای!!!!!!
من نمیدونم چی شده تو یزدکه تو به این آدما خوردی
ولی باور کن اینطوری نیست!!
همه رو که نمیشه به یه چشم دید

ناشناس گفت...

حاجی جان ماهم از یزدیا دل و دماغ خوشی نداریم چه تو خدمت چه تو همسایگیمون،اما اون خط پایانی یه جورایی جوانمردانه نبود...

O2 گفت...

دختر خوب چرا اینقدر عصبانی هستی آخه ؟ همه جا خوب و بد داره . ایشالا که مادر نازنینت سلامتیش رو به دست بیاره

Ravi گفت...

نفست حق آبجي کس ننه تک تکشون
مادر همشون و سگ ارمني بگاد

jessie گفت...

Fek kon man yeki 2 sal unja dars khundam sale 84 ina, tu khiabun zanaye mamulishun miomadan gir midadan be tipam, ya lebas shakhsia ba peykane sefid ye dafe tormoz mikardan jelot karteto migereftan parvande doros mikardan ya age kart nadashtim khodemuno mibordan, pore piremarde hizam bud be adam matalake eftezah mindakhtan, vali zartoshtiashun adamaye fogholadeyi budan bi nazir tu kole iranan kheyliam mazluman, ina khunehashuno kharab karde budan

اسیه گفت...

مگه شهرتون کجاستت و به کجا رفتی؟

دانای کل گفت...

:))))))))))))
ببین داشتم می خوندم از اولش که می رفتم پایین هی میگفتم این کدوم شهره این کدوم شهره، بعد هی داشتم به خودم می
فتم به جان خودم یزد رو داره میگه که رسدیم"آره جونم منظورم همون شهره یزده....یزد.." :)))))))))))))))))))
دقیقا همینی که میگی ولی طبق پاراگراف اول خودت بد و خوب همه جا هست ولی من اونجا سه سال زجر که چه عرض کنم چه ها نکشیدم. مردمان خوبی هستند ولی روشنفکری راه درز و سوراخی پیاده نکرده وارد این شهر بشه

من فوق اونجا بودم،فک کن سه-چهار بار از حراست دانشگاه به من پسر گیر دادن.

360 گفت...

من N سال پیش رفتم میبد برای امتحان کنکور
اینقدرا هم که تو گفتی بد نبود
یعنی اصلاً بد نبود
اتفاقاً کلی هم حال کردم
خلاصه اینو بهت بگم که پس قم نرفتی تا مردم یزد رو سرمه کنی و بکشی به چشمت..!!!

دانای کل گفت...

خطاب به 360

بعله بعله میبد بسیار هم عالیست، خود دانشجویان مقیم در آن نواحی میبد را "پاریس کوچولو" صدا میکنن، حالا چرا بماند

یکـ عدد دختر گفت...

چپ دست: نمیشه بی خیال بود....دارم تو همین جامعه زندگی می کنم، شهر خودمم ناامن شده خیلی خیلی، فکرشو کن منی که تنها شبا ساعت 10 از استخر می یومدم خونه حالا تا هوا تاریک میشه مثه مرغ میام خونه که مبادا اتفاق بدی واسم بیوفته...مردم بی حیا شدن، بی شرم شدن، به خودشون هم رحم نمی کنن...

یکـ عدد دختر گفت...

سهی: یا یزدی هستی یا تا حالا یزد نرفتی و یا اگه رفتی نزاشتنت تنها از خونه بری بیرون حتی همون با چادرش.... تا درک کنی که من چی می گم...

ناشناس گفت...

سلام
یه بزرگی میگفت اینکه امروز زنای ما به این روز افتادن به خاطر اینه که مردامون بی غیرت و سیب زمینی شدن و اینکه مردامون بی غیرت شدن یه خاط اینه که لقمه حروم شیکمشونو پر کرده .
من نمیگم اونا ادمای خوبی هستن یا نه اما اینو میدونم اون نگهبان بیمارستان به همه این پیشنهاد رو نمیکنه برو ببین اشکال کجاست .
کاش یه سوزن به خودمون میزدیم یه جوال دوز به دیگران

یکـ عدد دختر گفت...

ناشناس: اشکال از اونجاست که وقتی کسایی مث خودشونو ندیدن و وقتی ببینن ندید پدید بازی در میارن...
من مشکل نداشتم جوری بزرگ شدم که تشخیص بدم کجا و چه زمانی چه کار کنم و چی بپوشم...درضمن اصلن من هر جور که بخوام باشم....ادم باید شعور داشته باشه و طرف مقابل رو با هر شکلی روش هر فکر نکنه...من بعد این اتفاقا کلن زنا و دخترای یزدی و شهرهای مذهبی رو یک فاحشه می بینم و اصلن هم برام مهم نیست که کسی بخواد خوشش بیاد یا بدش بیاد این نظر شخصه خود منه.... و به تخمم نیست که بقیه رو من چه فکری می کنن واسه خودم. تا حالا آزاده زندگی کردم ازاده هم به زندگیم ادمه می دم و خودمو در گیر خیلی بایدها و نباید ها نمی کنم...فقط سعی م کنم همیشه یک انسان باقی بمونم.

ناشناس گفت...

1.تا حالا شده سر یه چهار راه چراغ سمت تو سبز باشه و بتونی رد بشی اما ببینی از دور یه ماشین بدون توجه به چراغ داره میاد به سمتت ؟
سئوال اینجاست آیا اگر مطمئن باشی اگر رد بشی ماشین بهت میزنه بازم رد میشی ؟ این در حالیه که حق با توئه اما اگه بخوای به حقت برسی ممکنه جونتو از دست بدی پس اینکه هر جور دوست داری بگردی حرف منطقی نیست چون تو جامعه همه جور ادمی پیدا میشه.
2.از پیغام بالا بر میاد که چرا دربون بیمارستان به شما این پیشنهاد رو کرده وقتی شما به بقیه به چشم فاحشه نگاه میکنی انتظار نداشته باش اونا تو رو مریم قدیس ببینن
3.از لحن صحبت و کلمات استفاده شده میشه تشخیص داد شما ادم نرمالی نیستی یعنی یه جورایی تنت میخواره پس من شخصا سکوت می کنم
4.قبل از اینکه سکوت کنم بذار یه چیزی بگم
امیدوارم به زندگی وادماش اون جوری نگاه کنی که دوست داری بهت نگاه کنن به امید ازادی از بند نفس

یکـ عدد دختر گفت...

ناشناس: شاید درست بگی ولی بازم واسم نیست که تو و بقیه راجع به من چی فکر میکنید .... نرمال هستم یا نه مهم اینه که تو شهری که هستم خیلیا و خیلیا بهم احترام می زارن به خاطر خودم خانوادم کاری که انجام می دم و کاری که خانوادم برای شهر کردن و اصالتم و تو و هر کسی که هر جور میخواد فکر کنه( به تخمم نیست) مهم اینه که هست کسی که قبولم داشته باشه و... درضمن اینکه تا وقتی که بی اسم و نشون می نویسی و جرات ادرس گذاشتنی رو نداری حرفات برام بی ارزش تر و بی پایه و اساس تر هست.... و خودتو خسته نکن برای نوشتن تو اینجا و جواب من... متاسفانه حرف حرفه منه و اگه مخالفی می تونی اینجا نیای بالای نوشته ام هم تذکرشو دادم دقت تو تو خوندن بیشتر ببر بالا

ali گفت...

خوشحالم از اینکه این بار جمله ی شاید درست بگی رو تو متنت اوردی این نشونه ی خوبیه
اولا-اینکه بی اسم میام ، خوب کاری نداره این دفعه اسم میذارم
دوما- توهم نزن حرف حرف تو نیست هر کس میتونه بخونه و انتخاب کنه تو فقط Accept میکنی
سوما-من اینجا میام چون باهام مخالفت میشه اگه قرار بود همه مثل هم فکر کنن که جهان پر میشد از یه عالمه سیب زمینی پشندی
رابعا-اگه واقعا حرف ادما برات مهم نیست پس چرا به کسایی که بهت احترام میزارن (حالا به هر دلیلی ) مباهات میکنی این نشون میده مهمه خیلیم مهمه
راستشو بخوای درد من طرز فکر ادماس اگه تو بخاطر چندتا برخورد به همه چنین نسبتی بدی باید منتظر نسبت های بدتر از همون نزدیکانت باشی حالا یا تو روت یا پشت سرت
دوستانه میگم عینکتو به زندگی باعث میشه خیلیارو نبینی حتی اگه شده یه لحظه عینکتو بردار و به زندگی نگاه کن باور کن قشنگ تر از اونیه که تو میکنی حتی همون شهر یزد
چشمها را باید شست .....

یکـ عدد دختر گفت...

علی(ناشناس سابق): شما متن اغاز مطلب منو خوندی؟ " بل از هر چیزی باید بگم که من معتقدم به این که هر جای دنیا پُره از خوب ها و هم بدها، و همیشه اولین ادمی که بهت برخورد می کنه نماینده ی این میشه که ادمای اون منطقه خوب ها بشوند یا بدها، پس... حرفی رو الان میخوام بنویسم دوست ندارم، احد و ناسی بیاد شکایت. و نظر شخصی و چیزی رو که دیدم رو به باد انتقاد بگیره، و بخواد به من غیر اینو ثابت کنه، راحت ترین کار براش تَرکه اینجاست. و از کسایی هم که ممکنه بهشون بربخوره اصلن معذرت خواهی نمی کنم چون واقعیت و باید واقعت ها را پذیرفت...."
متوجه منظورم میشی؟....

ali گفت...

متاسفانه اصلا متوجه نمیشم