۳.۸.۸۹

مبارک...مبارک...مبارک

فردا تولدت آبجی کوچیکست، به مامی می گه درد داری؟ میگه واسه چی؟ می گه واسه زاییدنه من ، مگه نمیخوای بزایی؟ میگه آها! نه ندارم، سرت درد نداشتم.!
می گم مامی میخوای هلت بدم سقطش کنی؟ خیال همه مون راحت شه؟
به هر حال...از همینجا ولادتشو به مامی تسلیت و به این دنیا تبریک می گم و از خداوند متعال درخواست خاصی ندارم!


۶ نظر:

رصـــــاد گفت...

توالدش مبارک

اسیه گفت...

من جای ابجی کوچیکه بودیم یه کتک مفصل می زدمت ...
من فکر می کنم اگر ما دوتتا توی یک خونه بودیم اصلا با هم نمی ساختیم ..و همیشه گیس و گیس کشی بود بینمون ...

یکـ عدد دختر گفت...

آسیه: من گیس کشی رو دوس ندارم ولی خوب کشیده می زنم البته جدیدن گاز هم می گیرم و ابجیم همیشه تعجب می کنه از کار من

پوریا گفت...

مبارکه
در ضمن اگرم درخواستی داشتیم فکر نمی کنم جواب میداد! مثل همیشه که جوابی نداشته...

یکـ عدد دختر گفت...

پوریا: اگه خفتش کنی و اویزونش بشی جواب می ده، امتحان کردم

bashar گفت...

تولدش مبارک//
یادم باشه تیکه هاتو به وقتش استقاده کنم