۳۰.۴.۸۹

*. دکتر زنگ زده به مامانم، قبلن فامیلیه مامانو می گفت حالا میگه فرخنده جونم، فرخنده خانم من، رگ غیرتم زده بود بیرون چپ چپ نگاه مامانم می کردم.

*. دو سالی هست که ابجیم میره سرکار ولی هنوز پول تو جیبیشو از مامانم می گیره، بهش گفتم به صاحب کارت بگو اگه پول دستی خواست هستیم که بهش قرض بدیم. اخه تقریبا 5 ماه که حقوق نگرفته.


*. مامان پشت میز کارش نشسته که میگه حتی اگه پسرهم  داشته باشه من قبول نمی کنم. میگم چی مامان؟ میگه گفته دخترت خوشگله و خوش قده، مواظبش باش حیفه.... من گفتم نه تو رو خدا مامان قبول کن پسر دکتره تازه خارجم زندگی می کنه مامان خواهش، پشت در واستاده، مامان غش میره از خنده....

*. مامان میگه گوشتا رو گذاشتم بیرون برو ببین یخش اب شده ریزش کن تا یاد بگیری گوشت ریز کردن، میگم مامان من بلدم ولی اگه تنبلیت میاد واسه ناهار پختن بگو خجالت نکش....باز غش می ره ازخنده و میگه تابلو بود؟....میگم نه ه ه ه اصلن....

*. همکلاسی های محترم تماس گرفتن فرمودند لیسینینگ هایی که نوشتم رو چند تا کپی بزنم واسشون ببرم کلاس آخه یکی سی دی هاشو گم کرده، یکی کارمند اسکله هست بار واسشون اومده ، اون یکیم که همیشه آویزونه خودمه، بعدیشونم که خودمم که چشمم کور دندم نرم باید بنویسم واسشون...می بینین تو رو خدا

*. ناهار پختم، پیتزا که زیر نونش سوخته، میخوام بدمش به آبجیم آخه غذای سوخته واسه رفع یوبوست خوبه....

*. همیشه غیبت کردن بهترین درمان واسه بیماریه اعصابه

*. گشنمه این آبجی معلوم نیست کجاست.

۱ نظر:

Poria گفت...

چه همه کار کردی!!