۱.۵.۸۹

چقدر این صله ی رحم رو من دوست می دارم، وقتی بچه های فامیل جمع میشیم( بچه های خاله -دایی-عمو -عمه, نه کمی دور تر) همون همبازی های قدیمی....که حالا هر کدوممون واسه خودمون گهی هم نشدیم، منچ و مار پله بازی می کنیم و هر کدوممون اون حقه هایی که بلدیم با پاسور رو بزنیم به رخ هم می کشیم و حکم می زنیم و هنوزم بیشترین پولی که سر دَبِلنا شرط می بندیم 500 تومنه. دومنو بازی می کنیم و تو فکر قاپاک کردنیم. فقط رومون نمیشه مث قبل تو سر و کله ی هم بزنیم، الان پسرامون می رن دختر بازی ، ما رو با خودشون نمی برن، اون موقع ها گریه می کردیم واسه با هم بودن....