۲۲.۴.۸۹

Damn it

تازه عرقم خشک شده بود و ناهار خورده بودم موبالیم زنگ میخوره، جواب میدم
دوستم: بعد احوال پرسی " امروز چه کارا کردی honey
من: هیچی همش خونه بودم داشتم زبان میخوندمو ول می چرخیدم
دوستم: گُه نخور خودم دیدمت ..... داشتی چه گهی میخوردی سرظهری اونجا حان؟
من: من؟ من ؟ کجا؟ کی؟

۵ نظر:

Toola گفت...

سرظهری وقتِ گُه خوردَنه؟

Poria گفت...

کجـــــــا؟ وقتی میری بیرون حواست به اطرافت هم باشه..

تفنگ بازی گفت...

زبان خوندن تو تابستون کار اعصاب خرد کنیه! داره داغونم میکنه

Alborz گفت...

من تو بلاگت کامنت نذاشتم. وقتی کامنت دادی "دادم به گدای اوّلی" اصلاً منظورتو نفهميدم! واسه همين هم پرسيدم "دقيقاً چيو دادی به گدای اوّلی؟" کلّاً من هيچوقت به کامنت کسی تو بلاگ خودش جواب نميدم. (اونم چنین جواب سخیفی!)
کسی که اون کامنت رو گذاشته، يا ميخواسته من رو خراب کنه يا تو رو ناراحت. که در هر دو صورت به اونچه خواسته رسيده. لطفاً اون کامنت رو پاک کن و از جانب من ندونش.

تفنگ بازی گفت...

فهمیدی ناخواسته دعوا راه انداختی؟